اتوبوس آبی

ساخت وبلاگ
  من و ماه و جادّه ای تاریک. این تمام چیزی بود که می شد گفت. خب البته صدای غریب زنی هم بود که هر چه بیشتر من را از پیرامونم جدا می کرد. بعد از آن فقط سکوت بود. سکوت بود. جادّه ای و چراغ هایی زرد و رویایی که به یک تراس در خانه ای روی یک بلندی ِ اتوبوس آبی...
ما را در سایت اتوبوس آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aotobousabee3 بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 1:20

  گریه اش بند نمی آمد. باد سردی توی صورتش می خورد و دست هایش بی حس شده بودند. قبل از هر حرفی گفت که مطمئن باش تمام اینها خیالات است و رویا. بعد با آستین صورتش را پاک کرد و تعریف کرد که توی سرش فقط خودش است و معشوقه اش. و آنها دیوانه ی هم هستند اتوبوس آبی...
ما را در سایت اتوبوس آبی دنبال می کنید

برچسب : هواپیمای,فلوریدا, نویسنده : aotobousabee3 بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 1:20

  از هیاهوی آدم ها بیرون آمدم و در ِ خانه را باز کردم و رفتم توی خانه. پنجره ها را کیپ کردم و لباس هایم را درآوردم و دوش گرفتم. بیرون آمدم و دراز کشیدم روی کاناپه  ی وسط هال و زل زدم به تلویزیون که خاموش بود و فقط تصویر محوی از خودم داشت.  چقدر اتوبوس آبی...
ما را در سایت اتوبوس آبی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aotobousabee3 بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 1:20